نگاهی گذرا به سخنان اخیر دو تن از شخصیتهای موفق در حوزه فوتبال در ایران، متأسفانه، حاکی از وجود آفتی جدی در اعلام نظر افراد در مواجهه با انتقادات دیگران از آنهاست. پیش از هر توضیحی اما لازم است متن سخنان امیر قلعهنوعی، مربی فعلی تیم سپاهان و مسعود مرادی، داور بینالمللی فوتبال ایران مورد ملاحظه قرار گیرد.
قلعهنویی در اظهارات اخیر خود درباره کسانی که وی را مربی سنتی میدانند، چنین گفته است: بالاترین درجات مربیگری را گذراندهام اما چه مربی سنتی باشم و چه مربی علمی، در این سالها قهرمانیها و عناوین بسیاری را در مسابقات لیگ و جام حذفی کسب کردهام. آن کارشناسان منتقد ابتدا رکوردم را در کسب این موفقیتها بزنند و بعد از آن به سبک من انتقاد کنند.
من 20 سال در استقلال بودم و خاطرات و افتخارات زیادی با این تیم داشتهام اما امروز در خصوص این تیم اظهار نظر نمیکنم ولی بعضی از دوستان دائم در مورد تیم من صحبت میکنند. یکی میگوید بازیکنان بومی این تیم کم شده است و نفر بعدی بحث دیگری را مطرح میکند.مگر من در مورد تیمهای دیگر صحبت میکنم که دوستان به خود اجازه میدهند در مورد سپاهان صحبت کنند.
همچنین مسعود مرادی، داور بینالمللی ایران نیز در پاسخ به انتقادهای مطرح شده در مورد داوران بینالمللی فوتبال ایران چنین گفته است: کسانی که در سطح بالای لیگ ایران قضاوتی نداشتهاند، نباید حتی در مورد داوران ملی ایران صحبت کنند، چه برسد به داوران بینالمللی.
در هر دو مورد، هر دو بزرگوار استدلالی مشابه را در باب مدعای خود طرح کردهاند، بدین معنا که "منتقدین اول باید کاری را که من انجام دادهام، انجام دهند و پس از آن است که حق دارند از من انتقاد کنند".
پیشتر در همین یادداشتها به نقد سخنی مشابه از علی دایی در این باره پرداخته شده است که گفته بود "چون قطبی یک دفعه وارد فوتبال ایران شده است نمیتواند راجع به من اظهار نظر کند".
این بار اما اظهارات قلعهنویی و مرادی را میتوان در قالب پرسشی جدیتر طرح کرد؛ پرسشی که برایان فی در نخستین فصل کتاب "فلسفه امروزین علوم اجتماعی: نگرشی چندفرهنگی " با ترجمه خشایار دیهیمی (انتشارات طرح نو) به خوبی مورد بحث قرار داده است: "آیا باید همان کس (یا از همان کسان) باشی تا آن کس را بشناسی؟"
کاش این دو بزرگوار فرصت داشتند و دستکم نخستین فصل این کتاب را مطالعه میکردند. آنگاه شاید دیگر با این قطعیت درباره منتقدان خود که تجربه یا موفقیتهایی مشابه آنها ندارند سخن نمیگفتند.
به بیان دیگر درست است که داشتن تجربهای "عین" یا "شبیه" تجربه "دیگری"، میتواند به ما کمک کند تا درکی بهتر از وضعیت فرد مقابل و ارزیابی بهتری از موقعیت او داشته باشیم اما پذیرش مطلق این اصل که "باید همان کس (یا از همان کسان) باشی تا آن کس را بشناسی" به این نتیجه منتهی خواهد شد که احتمالاً نه تنها امکان "شناخت دیگری" وجود نخواهد داشت بل به تبع آن قضاوت و انتقاد از دیگری نیز محال خواهد بود.
اما جز این نکته باز باید به آقایان قلعهنویی و مرادی، که هر دو بی شک از موفقترین افراد در حوزه فوتبال ایران هستند، یادآور شد که انتقادات دیگران از خود را باید با بررسی دلایل و استدلالهای منتقدان پاسخ دهند، و نه با تکیه بر میزان موفقیتها و تجربیات مشابه آنها با خود.
همان گونه که امام علی نیز یادآور شدهاند "انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال" (بنگر به سخن نه به گوینده آن). بنابراین حتی اگر بپذیریم که توجه به گوینده و شرایط و موقعیت او در اعلام موضع نسبت به سخنان وی از اهمیتی اساسی برخوردار است، باز این نکته به معنای غافل شدن تمام و کمال از اصل سخن و استدلالهای طرح شده از سوی گوینده نخواهد بود.
نظر شما